ساقیا
ساقیا مستش شدم جامی بده
وز لب لعلش مرا کامی بده
...
ساقیا عاشق شدم دل بد مکن
وز در عشقش تو ما را رد مکن
...
ساقیا مستی مگر با می بدی؟
سوز دل گفتن فقط با نی بدی
...
زان که مستی حاصل می ها تمام
می شود بعد از قلیلی و مدام
...
نیست با ما مستی دائم شراب
بعد تشویشش همه باشد بر آب
...
ساقیا با دلبری آمد زدور
در طوافش هاله ای از جنس نور
...
ساقیا خال لب یارم ببین
مشکل افتاده در کارم ببین
...
ساقیا آن عشوه های ناز را
وان خرامان رفتن طناز را
...
برق چشم مست آن حوری سرشت
عاشقی را بر سرشت ما نوشت
...
یک نظر افتاد و دل بیمار شد
وز وصالش جان ما تیمار شد
...
لیک وصل و موصل یارم کجاست
محفل وصل به دلدارم کجاست
...
آن جمالی بر رهش یکصد قتیل
آن کمالی وصل آن چون سلسبیل
...
آخر الامرم ندارم با کجاست؟
یا رب این بی مقصدی با من چراست؟
...
ساقیا دیگر بس است این عاشقی
بنگر اول دل که آیا لایقی
البته شما ساقی و مستی و ... رو بذارید رو حساب شعر بودنش
حافظ خودمونم داره دیگه؟
التبه به قول معروف این کجا و آن کجا؟
- ۹۱/۱۰/۲۶
- ۲۵۲ نمایش